کاربری جاری : مهمان خوش آمدید
 
خانه :: شعر
موضوعات

اشعار



مدح و مرثیۀ حضرت اُمُّ البنین سلام‌الله‌علیها

شاعر : محمدرضا نادعلیان     نوع شعر : مدح و مرثیه     وزن شعر : مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن     قالب شعر : غزل    

اگرچه جای او عرش است اما در زمین باشد           که مولایش امیرالمومنین را همنشین باشد

اگر مادر شود اُمُّ الادب دور از تصور نیست           پسر باب الادب باشد، پسر بالانشین باشد


یقیناً لب زده بر چشمۀ عین الیقین، وقتی           شود بانوی مردی که خودش حق الیقین باشد

چه فخری میکند بر مریم و حوا، زمانی که           ببـیند همسرش مولا امیرالمومنین باشد

کـنیز خـانۀ حـیدر، عـزیز خـانۀ حـیدر           خدا می‌خواست آن باشد، خدا می‌خواست این باشد

هزاران بار حیدر گفت احسنت آفرین بر او           چرا که همسرش بانوی عباس آفرین باشد

دوباره نام عباس آمد و حس کرده‌ام بانو           که چین افتاده بر پیشانی‌ات، قلبت حزین باشد

بشیر از تو نمی‌خواهم بگویی از ابالفضلم           اگرچه خوب می‌دانم که مقطوع الیمین باشد

بگو دنیا چه کرده با حسینم، سخت غمگینم           نه غمگین عزیزانم، که دردم درد دین باشد

شبیه سرو، سر بالا، شبیه کوه پا برجا           کسی که اینچنین باشد فقط اُمُّ البنین باشد

: امتیاز

مدح و مرثیۀ حضرت اُمُّ البنین سلام‌الله‌علیها

شاعر : مجید تال نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن قالب شعر : ترکیب بند

خوب است بانوان جهان این چنین شوند            چون خاک پای فاطمه بالانشین شوند

چون فاطمه‌ست حجت کبرای اهل بیت            خوب است خاک مقـدم امّ‌البنـین شوند


یعنی ادب کـنند به زهـرا و مـرتضی            یعنی که در مصیبت آنان حزین شوند

آه از حـرم نـداشـتـنـش از غـریبی‌اش            باید که خلق در غم او شرمگین شوند

مـی‌خـواسـتـم دخـیـل بـبـنـدم برای او

دیـدم کـه او ضـریـح نـدارد فــدای او

آئـیـنـۀ مـزارش اگـر چه مکـدر است            از آسـمان پـریـدن بالـش فـراتر است

دنـیـا کـنـیز آنکه به کـرّات گـفـته بود            عمرم تمام وقف کـنـیزی حـیدر است

خواندش به نام فاطمه او گفت یا علی            امّ‌البنین بگو به من اینگونه بهتر است

در وصف او بس است بگوئیم با غرور            او شیر بانویی است که عباس‌پرور است

روزی که پـا گـذاشـته در خانـۀ عـلی

جـز غـم نـدیـده در دل ویـرانـۀ عـلـی

گاهی به دور حـیدر کرّار گشته است            گاهی به دور یک در و دیوار گشته است

هی پشت در به سینه زده گریه کرده است            با چشم خیس خیره به مسمار گشته است

هر روز صبح گردش دستاس شاهد است            دستش به یاد فاطمه هر بار گشته است

زهرا نبود زینب او حال خوش نداشت            امّ‌البـنـین هـمیـشه پـرستار گشته است

این زن که بی‌قرار علی بود و دخترش            با این سخـن فدای غم یار گشته است:

مولا؛ فـدای دست به ناچـار بـسـته‌ات

زینب؛ فـدای مـادر پهـلـو شکـسـته‌ات

: امتیاز

مدح و مناجات با حضرت اُمُّ البنین سلام‌الله‌علیها

شاعر : محسن صرامی نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن قالب شعر : مربع ترکیب

ادب از محضر تو درس ادب می‌آموخت            معرفت دور و برت اصل و نصب می‌آموخت
پسرت درس وفا از تو عجب می‌آموخت            وقت تمرین نبرد از تو غضب می‌آموخت


این عبارت چه بلند است که گفتی کوتاه
پــســرانـم هــمـه قــربـان ابـاعـبــدالله

باید امروز در این عرصه نگین باشی تو            صاحب چهار یل ماه جـبـین باشی تو
ساکـن دائـمـی عـرش بـرین بـاشی تو            خواستی فـاطـمه نه، اُمِّ بنـین باشی تو
بارها گفته‌ای از
عمق جگر با آن شاه

پــســرانـم هــمـه قــربـان ابـاعـبــدالله

گفته بودی قمرم نه، قـمر فاطمه باش            گفـته بودی که اسـیر ثمر فاطـمه باش
گفته بودی همه جا دور و بر فاطمه باش            گفته بودی که غـلام پسر فـاطمه باش
رو به دلدار خودت کردی و گفتی آنگاه

پــســرانـم هــمـه قــربـان ابـاعـبــدالله

عمر با برکت تو در طلب یار گذشت            در فداکاری و دین داری و ایثار گذشت
در ارادت به گل احـمد مخـتار گذشت            در طواف قد و بالای علـمدار گذشت
بارها گفته‌ای از عمق جگر در این راه

پــســرانـم هــمـه قــربـان ابـاعـبــدالله

یــاد بـایـد کـنـم امـروز مـؤدب از تـو            حاجـت خـویش گـرفـتـیم مرتب از تو
رد شـده راه هـواخـواهی زینب از تو           
معرفت خواسته‌ام یکسره هر شب از تو
جـار بـاید بـزنـم ذکـر تو را در هر آه

پــســرانـم هــمـه قــربـان ابـاعـبــدالله

: امتیاز

مدح و مناجات با حضرت اُمُّ البنین سلام‌الله‌علیها

شاعر : داریوش جعفری نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن قالب شعر : مربع ترکیب

از همان روزی که دق الباب کردی خانه را            مادری کردی دوباره دختری دردانه را
گرم کردی با دمت حال دل کاشانه را            گرد زینب کرده‌ای تفسیر تو پروانه را


خانه کردی در دل پاک امیرالمومنین
ای تـمـام مــادران قربان تو اُمُّ البـنین

با کـنـیزی آمدی تا سرور عـالم شوی            مُحرم این خانه گشتی با خدا محرم شوی
آمـدی تا هم قـد آسـیـه و مـریـم شـوی            عشق را معنا کنی و سدِّ راه غم شوی
خاک
راهت سرمۀ چشم همه اهل یقین
ای تـمـام مـادران قربان تو اُمُّ البـنـین

نور چشمت شد برای نور عالم نور عین            نیستی مادر ولی چون مادری بر زینبین
مثل مادر خانه کردی در دل و جان حسین            خانه‌ات آباد ای عالم تورا در زیر دین
بر چنین مادر ز سوی حضرت حق آفرین
ای تـمام مـادران قـربان تو اُمُّ البـنـین

باز هم این خانه با عطر وجودت خانه شد            باز هم شب آب با دستان تو پیمانه شد
باز هم با تو دوباره موی زینب شانه شد            کاش بودی تا ببـینی راهی ویرانه شد
گفت وقتی بسترش را دید از خاک زمین
ای تـمام مـادران قـربان تو اُمُّ البـنـین

چار گل را کاشتی در خاک باغ آسمان            چار گل آوردی و دادی به دست باغبان
چار گل در آسمان هم آشیان با عرشیان            باغ تو آباد ای گـل پرور زهـرا نشان
گشته‌ای در باغ رضوان با رسولان همنشین
ای تـمام مـادران قـربان تو اُمُّ البـنـین

در وجود پاک عباست ادب اعجاز کرد            شد علمدار حسین و در عرب اعجاز کرد
برد چون نام علی بر روی لب اعجاز کرد            در رجزهایش چقدر اصل و نسب اعجاز کرد
پیشتر از وصف او باید تو را گفت اینچنین
ای تمـام مـادران قـربان تو اُمُّ البـنـین

بیقرارِ شاه بود و بیقرارش بود مشک            اعتبار عشق بود اعتبارش بود مشک
رفت سوی آب و تحت اختیارش بود مشک            اهل خیمه تشنه و دار و ندارش بود مشک
گفت در پشت سرش زینب به آوای حزین
ای تمـام مـادران قـربان تو اُمُّ البـنـین

مشک را پُر کرد از آب و به سوی خیمه شد            آبرویش آب بـود و آرزوی خـیمه شد
در خیال خویش گرم گفتگوی خیمه شد            مشک شد سوراخ و قاتل بر عموی خیمه شد
شد نشان تیر و نیزه از یسار و از یمین
ای تمـام مـادران قـربان تو اُمُّ البـنـین

: امتیاز
نقد و بررسی

همانگونه بسیاری از بزگان همچون شیخ صدوق، علامه مجلسی، شیخ عباس قمی، علامه بیرجندی و ... ( کتاب سلیم بن قیس ج ۲ ص ۸۷۰، علل الشرایع ج ۱ ص ۱۸۸،  مناقب آل ابیطالب ج ۳ ص ۳۶۲، مستدرک الوسائل ج ۲ ص ۳۶۰، بحار الأنوار ج ۴۳ ص ۱۹۲، کبریت احمر۳۷۵، منتهی الآمال ۲۲۷ و  ...) نوشته اند حضرت زهراسلام الله علیها وصیت کرد که پس از من با امامه دختر خواهرم ازدواج نما لذا امیرالمؤمنین عليه السّلام طبق وصیت حضرت زهرا ابتدا با امامه ازدواج کرد سپس با اسماء بنت عمیس، پس از آن با لیلی التمیمیه و در آخر سر با فاطمه کلابیه ( اُمُّ البنین) ازدواج نمود، لذا ازدواج امیرالمؤمنینعليه السّلام با اُمُّ البنین حدوداً ۱۵ سال بعد از شهادت حضرت زهراست که در آن زمان امام مجتبی عليه السّلام ۲۴ و سیدالشهداعليه السّلام ۲۳ سال داشته اند، یعنی آنکه ازدواج کرده و در خانه خود بوده اند، لذا اختلاف سن حضرت عباس عليه السّلام با سیدالشهدا عليه السّلام هم حداقل ۲۳ سال است. جهت کسب اطلاعات بیشتر به قسمت روایات تاریخی همین سایت مراجعه کرده و یا در همین جا کلیک کنید.

باز هم با تو دوباره موی زینب شانه شد            کاش بودی تا ببـینی راهی ویرانه شد

مدح و مرثیۀ حضرت اُمُّ البنین سلام‌الله‌علیها

شاعر : احمد علوی نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن قالب شعر : مربع ترکیب

جـز با زلالِ نـورِ الهـی نـسب نداشت            ذکری به غیر نام علی روی لب نداشت
دردی به غیرِ غربتِ شاهِ عرب نداشت            هرگز کسی شبیه به این زن، ادب نداشت


آمـاده کـرده بـود سـپـرهای خویش را
تـعـلـیـم داده بود
پـسـرهای خـویش را

تـا پــاسـدار خــیـمـۀ آل عـبـا شــونــد            با راه و رسم عشق و جنون آشنا شوند
هـم داسـتـان مـاه‌تـریـن مـاه‌هـا شـونـد            مــردان پــاکـبـاخــتــۀ کـربـلا شــونـد

اُمُّ البـنـین که چار یل بی‌قـریـنه داشت
تنها مدال عشق
علی را به سینه داشت

بانوی خانه‌ای است که هم ایـلیـایی‌اند            هم پـای تا به سر همگی مصطـفی‌ایند
اهـل مــدیـنـه‌انـد ولــی کـربــلایـی‌انـد            از نـسـل کـوثـرنـد سـراپـا خـدایـی‌انـد

عمری‌ست دل به ساحتِ خورشید داده است
سرمـایـه‌اش محبتِ این خـانواده است

تا روز حشر مکتب او مکتب علی‌ست            لب وا نکرد و دید که جان بر لب علی‌ست
او آشنای تاب و تبِ هر شب علی‌ست            با افـتـخـار، خـادمـۀ زیـنب عـلـی‌ست

بر سفره‌ای که داشت فقط آب و نان جو
لـبـریـز بود از مـیِ اِیّـاکَ نـَعْـبُـد و

سر مـست بود از خـمِ اِیّاکَ نَـسْتَـعـین            بی‌شک رسیده بود به سر منـزلِ یقـین
اُمُّ البـنـین چه کرد زمـانی که شاه دین            یعـنی عـزیـزِ فـاطـمه افـتـاد بر
زمـین

با اینکه بعدِ روزِ دهم یک پسر نداشت
یک لحظه از مرام حسین دست بر نداشت

آغـاز روضه بود نظر کردنش به آب            شـرمـنده بود مثـل ابالفـضل از ربـاب
مثـل ربـاب مانـد پس از
آن در آفـتاب            ای کاش رفته بود علی اصغرش به خواب

هرچند مثل حضرت زینب صبور شد
آنقدر
گریه کرد از این غم که کور شد

الحـق که جـایـگـاهِ عـلـی را شـنـاخـته            در کــورۀ مـحـبـتِ مــولا گــداخــتــه
هرگز به زرق و برقِ جهان دل نباخته            با نانِ خشک و خالی این خانه ساخته

ما تـشـنـه‌ایم تـشـنۀ لـحـنِ حـمـاسی‌اش
صد مرحبا به این همه زهرا شناسی‌اش

از راه دور، محو تماشای کربلا است            دلواپسِ عـمـیق‌ترین جای کربلا است
آموزگـارِ حـضرت سقای کربلا است            او مـادرِ شهـیـدترین‌های کـربـلا است

این زن که خاک را به نظر کیمیا کند
آیــا شـود کـه روزیِ مـا
کـربـلا کـنـد

: امتیاز
نقد و بررسی

بیت زیر سروده اصلی شاعر محترم است اما با توجه به وجود ایراد یا ضعف محتوایی و معنایی در مصرع اول بیت؛ پیشنهاد می‌کنیم به منظور رفع ایراد موجود و همچنین انتقال بهتر معنای شعر بیت اصلاح شده که در متن شعر آمده را جایگزین بیت زیر کنید؛ زیرا اولا بعد از عاشورا دیگر امام حسین علیه السلام در حیات نیستند که .... پس راه او باقی مانده است و ادامه راهش مرام و شیوه زندگی ام البنین شد، در ثانی ارتباط امام حسن علیه السلام با عاشورا نیز نیازمند توضیح یا توجیه است

با اینکه بعدِ روزِ دهم یک پسر نداشت            یک لحظه از حسین و حسن دست بر نداشت

مدح و مرثیۀ حضرت ام البنین سلام‌الله‌علیها

شاعر : ابراهیم زمانی نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلین قالب شعر : غزل

شجاع و با ادب می‌خواست این زن بهترین باشد           علی می‌خواست بانویش همان اُمُّ البنین باشد

همان اُمُّ البنینی که جواهر سازِ تاریخ است           برایِ زینتِ دستِ خـدا مثلِ نگیـن باشد


علی در فکرِ فردا بود در فکرِ مباداها           و قسمت بوده این: اُمُّ البنین، مردآفرین باشد

خدیجه وار آرامش دهد پیغمبرِ خود را           قــرارِ بی‌قـراریِ امیرالمـؤمـنیـن باشـد

علی را دوست می‌دارد به زهرا عشق می‌وَرزد           و باید خانۀ مولا برایش دِلـنـشیـن باشد

ادب دارد خودش را فاطمه دیگر نمی‌خواند           از این بانو نباید انتظاری غیر از این باشد

ازاین بانو که هرلحظه به عبّاسِ خودش می‌گفت           حسینِ فاطمه از نسلِ ختمُ المُرسلین باشد

به او هَرگز برادر نه بگو آقا بگو مولا           همیشه دست بر سینه، نگاهت بر زمین باشد

و شاید مادرش روزی تو را فرزندِ خود خواند           اگر جسمت کنارِ علقمه قطعُ الیمین باشد

ببینی مادری قامت کمان آغوش وا کرده           اگرچه از خجالت چشم‌هایت شرمگین باشد

تو پایِ گریه‌های مادرش زهرا، بمان شاید           که زهرا دستگیرت لحظه‌هایِ واپسین باشد

بیا فردایِ محشر پیشِ زهرا روسپیدم کن           فدایِ قدّ و بالایت شود اُمُّ البـنین، باشد؟

ادب را شیر داد و شیرمردش را ادب داد و           ادب یادِ عرب داد و از این پس نقطه چین باشد

: امتیاز

مدح و مرثیۀ حضرت ام البنین سلام‌الله‌علیها

شاعر : علی محمدی نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : مستفعلن مستفعلن مستفعلن فعلن قالب شعر : مربع ترکیب

قـربـان بـانـویی که ذات اقـدسـی دارد            دامان سبـزش تار و پودِ اطلـسی دارد
سجـاده‌اش عـطر نـمـاز بی‌کـسی دارد            در سینه صدها روضۀ دلواپـسی دارد


چشمان خیس او شبیه کوهِ الماس است
او روضه خوان روضه‌های مشک عباس است

وقتی ادب را در خیال خود مجسم ساخت            خشت شجاعت را گرفت و شکلِ آدم ساخت
یک رشته کوه از قلّه‌های سخت و محکم ساخت            آئـینه در آئینه، چار آئیـنه باهم سـاخت

الحق خدا او را زنی مرد آفـرین نامید
امُّ الادب را «حضرتِ اُمُّ البـنین» نامید

ای هـمسر پیـوند مولایم پس از زهـرا            ای اوّلین سوگـند مـولایم پس از زهرا
ای بانی لبـخـنـد مـولایم پس از زهـرا            ای مـادر فرزند مـولایم پس از زهـرا

هفت آسمان را غرق شور و همهمه کردی
عباس را نـذر حـسیـنِ فـاطـمه کـردی

تو عاشقانه پای عهد قـدسی‌ات مانـدی            قوم شیاطین را از این تصمیم رنجاندی
آئـیـنه‌ها را سمت کوهِ نـور چرخـاندی            مهتاب را دور سر خـورشید گرداندی

وقتی نشانـدی رود را بر زانـوی دریا
گفـتی: حـسینم را برادر نه، بگـو مولا

تـو یـاد دادی ذاکــر ذکــر خــدا بـاشـد            تو یـاد دادی مـحـو ذات کـبـریـا بـاشـد
تو یـاد دادی غـرق اشـک ربّـنـا باشـد            تـو یـاد دادی تا عـمـو عـبـاس ما باشد

وقتی عزیز فـاطمه با خـنده‌اش خـندید
او «کاشف الکرب»حسین بن علی گردید

تو روز را پای علی شب کرده‌ای بانو            وقتی حسن تب کرده تو تب کرده‌ای بانو
رخت حسین‌اَت را مرتب کرده‌ای بانو            کلاً خودت را وقف زینب کرده‌ای بانو

زینب نگو زینب فقط غم داشت بانو جان
در کربلا خانم تو را کم داشت بانو جان

آنجا که حسرت در دل رنجور سقا ماند            وقتی اباالفضل‌اَت میان خصم تنها ماند
لب تشنه‌ای در حسرت دیدار دریا ماند            وقتی علـمدار حرم در علـقـمه جا ماند

آنجا شروع روضۀ سخـت اسارت شد
خیلی به زینب بعد عباس‌اَت جسارت شد

با تازیانه رنگ هر رخـساره را بردند            نامـردها حـتـی لـبـاس پـاره را بـردنـد
پیـش نگـاه مـادری گـهـواره را بـردند            آن یادگار کودک شیرخـواره را بردند

با نیش‌خَند خود نمک بر زخم‌ها می‌ریخت
این حرمله پیش رباب‌اَت آب را می‌ریخت

آه از نهاد کودکان برخاست: آه از شام            تـرس تـمام دخـتـران بی‌گـنـاه از شـام
می‌ساخت پیش چشم زینب قتلگاه از شام            مانده به روی قـافـله ردِّ نـگـاه از شـام

ای کاش یک لحظه، فقط یک بار، می‌شد بست
چشم حرامی را سر بازار می‌شد بست

زینب میان کـوچـه‌ای پُر التـهـاب افتاد            زینب میان دردهـایی بی‌حـسـاب افـتاد
در مجلس اغـیار با قـلـبی کباب، افتاد            آن اتـفـاقـاتی که در بـزم شـراب افـتاد

دخـتر ندارد تـابِ این بی حُـرمتی ها را
حرف از کنیزی شد، خدایا لال کن ما را

: امتیاز
نقد و بررسی

بیت زیر به دلیل مستند نبودن تحریفی بودن تغییر داده شد؛ همانگونه که بسیاری از علما و محققین همچون علامه بیرجندی؛ شیخ عباس قمی و .... در کتب کبریت احمر (ص ۱۴۱) منتخب التواریخ ( ص ۲۲۴) مقتل تحقیقی (۲۲۹) پژوهشی نو در بازشناسی مقتل سیدالشهدا (ص ۲۴۰) و .... تصریح کرده اند موضوع نبش قبر و سر به نیزه زدن حضرت علی اصغر صحت ندارد و تحریفی است!! این قصۀ جعلی و ساختگی برای اولین بار در قرن سیزدهم در کتاب ریاض القدس آن هم بدون هیچ استنادی تحریف شده است « کتاب ریاض القدس توسط علما و محققین تاریخی جزء کتب تحریفی معرفی شده است»؛ ضمن اینکه به هیچ وجه شایسته نیست به اهل بیت لقب بیچاره بدهیم و در اصل به آنان توهین کنیم. جهت کسب اطلاعات بیشتر به قسمت روایات تاریخی همین سایت مراجعه کرده و یا در همین جا کلیک کنید.

پیـش نگـاه مـادری گـهـواره را بـردند            رأس عـلـیِ اصـغـر بیـچـاره را بردند

همانگونه بسیاری از بزگان همچون شیخ صدوق، علامه مجلسی، شیخ عباس قمی، علامه بیرجندی و ... ( کتاب سلیم بن قیس ج ۲ ص ۸۷۰، علل الشرایع ج ۱ ص ۱۸۸،  مناقب آل ابیطالب ج ۳ ص ۳۶۲، مستدرک الوسائل ج ۲ ص ۳۶۰، بحار الأنوار ج ۴۳ ص ۱۹۲، کبریت احمر۳۷۵، منتهی الآمال ۲۲۷ و  ...) نوشته اند حضرت زهراسلام الله علیها وصیت کرد که پس از من با امامه دختر خواهرم ازدواج نما لذا امیرالمؤمنین عليه السّلام طبق وصیت حضرت زهرا ابتدا با امامه ازدواج کرد سپس با اسماء بنت عمیس، پس از آن با لیلی التمیمیه و در آخر سر با فاطمه کلابیه ( اُمُّ البنین) ازدواج نمود، لذا ازدواج امیرالمؤمنینعليه السّلام با اُمُّ البنین حدوداً ۱۵ سال بعد از شهادت حضرت زهراست که در آن زمان امام مجتبی عليه السّلام ۲۴ و سیدالشهداعليه السّلام ۲۳ سال داشته اند، یعنی آنکه ازدواج کرده و در خانه خود بوده اند، لذا اختلاف سن حضرت عباس عليه السّلام با سیدالشهدا عليه السّلام هم حداقل ۲۳ سال است. جهت کسب اطلاعات بیشتر به قسمت روایات تاریخی همین سایت مراجعه کرده و یا در همین جا کلیک کنید.

آئـیـنه‌ها را سمت کوهِ نـور چرخـاندی            مهتاب را دور سر خـورشید گرداندی

زبانحال حضرت ام البنین سلام‌الله‌علیها

شاعر : جابر عابدی نوع شعر : مرثیه وزن شعر : فاعلاتن فاعلاتن فاعلن قالب شعر : غزل

بی‌قـرارم در نـظـرها سـوخـتـم            هر دم از دست خـبرها سوخـتم

خـسـتـه‌ام، اُمُّ الـبـنـیـنـم، مـادرم            هر شب از یـاد پـسرها سوختم


آتــشـم زد آه جـانـســوز ربـاب            پا به پـای مـحـتـضـرها سوختم

یاد زهـرای عـلی هـسـتم ز بس            بین کوچه، پـشت درها سوخـتم

سـوخـتـم از شرم لب‌های حـرم            بـیـن امـا و اگــرهــا ســوخـتـم

خوب می‌فهمم چه زجری برده‌اند            خـم شـدم، مثـل کـمرها سـوختم

دسـت عــبـاس مـرا انـداخـتـنـد            بر غـم بی‌بـال و پـرها سوخـتم

سرو من را دست نامردی شکست            من هم از رسم تـبـرها سوخـتم

شب ز حال زینب و هر روز بر            نیـزه و تـقـسـیم سـرها سـوخـتم

خوشتر از این لحظه‌ها جان دادن است            بسکه با شـمع سحـرها سـوختم

من شـنیدم که حـسینم تـشنه بود            در غمش با این شررها سوختم

جان فـدای کـشتۀ دور از وطن            با هـمین زخـم جگـرها سوخـتم

: امتیاز

مدح و مرثیۀ حضرت ام البنین سلام‌الله‌علیها

شاعر : حسین واعظی نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن قالب شعر : غزل

شوریده شد به محضر صبر تو تاب هم            غبطه خورد به ساحت اشکت گلاب هم

سر می‌گذاشت با جـبروتش دم غروب            بـر شـانــۀ غــلام شـمــا آفــتــاب هــم


دست بـریـدهٔ پـسـر تـو قـیـامـت اسـت            ترسی نداشت با تو حساب و کتاب هم

زهرا تو را به جای خودش برگزیده است            دسـتت امـانـت اند هـمـه بـوتـراب هـم

با نوحه‌های وَیلی علی شبلیت گریست            بر داغ دوست، دشمن خانه خراب هم

ای مـــادر شـهــیــد بــرای حــلالـیـت            دنــبــال رد پــای تــو افــتــاده آب هـم

حـرف حـلال کـردن عـبـاس را مـزن            شرمـنده است از تو سکـینه، رباب هم

: امتیاز

مدح و مرثیۀ حضرت ام البنین سلام‌الله‌علیها

شاعر : حسین واعظی نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن قالب شعر : غزل

موجی ز خون‌ نگاه ترش را گرفته است            هنگام گریه باز سـرش را گرفـته است

خورشید در مجـاورت ماه خـفـتـه است‌            شب‌های غم زده سحرش را گرفته است


امــروز هـــم بـــرای حــلالــیـت آمــده            این چند روزه، بیشترش را گرفته است

مردم عصای پیری این زن شکسته است            دستش مدام اگر کـمرش را گرفته است

یــاد عــطـش امـان دلـش را بــریــده و            یک مشک آب از او پسرش را گرفته است

هر جا رباب آمده از هـوش رفـته است            گهواره دیـده و جگـرش را گرفته است

دشمن خودش ز گریه کنان بساط اوست            وقتی نـیـامـده خـبـرش را گـرفـته است

هــر ســائـلـی بـه نـیـت عــبــاس آمــده            دیدند زیر بـال و پـرش را گرفـته است

هـاجر کـنــیـز دائـمـی ایـن حـریـم بـود            این زن به قـدر کل کـریـمان کـریم بود

: امتیاز
نقد و بررسی

هرچند موضوع به قبرستان بقیع رفتن حضرت ام البنین و چهار صورت قبر کشیدن و عزاداری کردن ایشان برای فرزندانش در بعضی از کتب مقاتل ذکر شده است اما این گزارش تاریخی مورد نقد است از جمله اینکه ام البنینی که وصفش آنگونه در تاریخ آمده چرا فقط برای چهار فرزند خودش ... و عزداری می کند و برای سیدالشهدا عزاداری نمی کند و در ادامه این گزارش؛ دل رحمی و مروّت حاکم خونخوار و مستبد مدینه وصف می شود که احتمال دارد این گزارش تحریف عوامل بنی امیه برای تطهیر خود و جنایاتشان باشد؛ لذا بعضی از موخین و علما معتقد هستند بعید است چنین چیزی صحت داشته باشد. جهت کسب اطلاعات بیشتر به قسمت روایات تاریخی همین سایت مراجعه کرده و یا در همین جا کلیک کنید.

دشمن خودش ز گریه کنان بساط اوست            وقتی نـیـامـده خـبـرش را گـرفـته است

با توجه به اینکه خداوند برای حضرت مریم در قرآن کریم جایگاه خاص در نظر گرفته و دو بار با عبارت اصطفاک حضرت مریم را برتری بخشیده است « يا مَرْيَمُ إِنَّ اللَّهَ اصْطَفاكِ وَ طَهَّرَكِ وَ اصْطَفاكِ عَلى‌ نِساءِ الْعالَمِينَ‌.»  بیت زیر تغییر داده شد

مـریـم کـنــیـز دائـمـی ایـن حـریـم بـود            این زن به قـدر کل کـریـمان کـریم بود

مدح و مرثیۀ حضرت ام البنین سلام‌الله‌علیها

شاعر : امیر عظیمی نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مستفعلن مستفعلن مستفعلن فع قالب شعر : غزل

اُمُّ البـنـین دیگر پـسـر داری؟! نـداری!            دور و بر خود شیر نر داری؟! نداری!

یک آسـمان ماه و سـتاره داشـتی، حال            در آسـمان خود قـمـر داری؟! نـداری!


شـب‌های مـهـتـابـی که راهـی بـقـیـعی            غیر از دل خون، چشم تر داری؟! نداری!

مثل حسین بن علی، بال و پرت ریخت            عباس رفـته؛ بال و پر داری؟! نداری!

بین مـسـیـر عـلـقـمـه تا کـف الـعـبـاس            افتاد دسـتـانش، خـبـر داری؟! نـداری!

آیا عـمود آهـنین روی سرش خـورد؟!            جز این سوالی توی سر داری؟ نداری!

سر را به نیزه می‌زد و با خنده می‌گفت            زینب ببـین، دیگر تو سرداری نداری!

: امتیاز
نقد و بررسی

بیت زیر به دلیل مستند نبودن مطالب حذف شد

تا چشم شمر افـتاد بر چـشمان او گفت            ای حرمله تیر سه پر داری؟! نداری؟!

مدح و مرثیۀ حضرت ام البنین سلام‌الله‌علیها

شاعر : حامد آقایی نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن قالب شعر : غزل

تویی تجـسـمِ روح ادب به روی زمین            کـنارِ جلـوه نـوری همیـشه سایه‌نـشـین

اگر به دست تو باشد، بهشت هم بی‌بی            کنیز خـانهٔ مـولا شـوی به قـطعِ یـقـین


نیازمـند تو هـسـتـیم، مثل تـشنه به آب            ســلام مــادرِ دریـــا ســلام اُمِّ بــنــیـن

فـدایِ خـانهٔ پُر مـهـر و شیر پـرور تو            علی ست آنکه تو را در نسب کند تحسین

به جـانِ باغ تو آتش زدند فـاطمه جان            نشست بر همه گلهای تو، تبر به کمین

برای امرِ تو پا در رکاب چون رفـتند            نیامـدنـد مـدیـنـه دگـر، چـهـار نـگـیـن

به پـایِ مـادر سـادات سـروِ تـو افـتـاد            نداشت دست و به صورت رسید ماه جبین

: امتیاز

زبانحال حضرت ام البنین سلام‌الله‌علیها و مدح آن حضرت

شاعر : غلامرضا سازگار نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : مفتعلن مفتعلن فاعلن قالب شعر : مثنوی

ای بـه بـنـیــن تــو درود هـمـه            فـاطـمـه یـا فـاطمــه یا فـاطـمـه
بانوی دین، مظهـر عشق و وفا            اُمِّ بـنـین، مـادر صـدق و صـفا


بــاغ گــل یــاس سـلام عـلـیک            مـــادر عـبــاس ســلام عـلیـک

سـفـرۀ جـود و کرمت با حسین            اذن دخـول حـرمـت یـا حـسـین
فـــاطــمــه دوم حــیــدر شــدی            مادر یک ماه و سه اختر شدی
مـاه تـو از مـاه فـلک خـوب‌تـر            پیـش عـلی از همه محـبـوب‌تر
سـتارگـانت همه خورشید نـور            چـشم بـد از جـمـالشان باد دور
جز تو که بر شیرخدا شیر زاد؟            جز تو که بر شیر علی شیر داد؟
جز تو که در کرب و بلای حسین            چـار پسـر کــرده فـدای حـسین
ای به علی پس از وفـات بتول            همچو خدیجه در سرای رسول
تو گـفـته‌ای، ای گل باغ عفاف            بـا پــسـر فـاطـمـه شـام زفــاف
کی همه جا چـشم و چراغ همه            مـنـم کـنــیـز مــادرت فـاطـمـه
تـو بـانـوی بیت ولی گـشـتـه‌ای            دور حـسین ابن عـلی گـشته‌ای
تـا که در آن بیت مـقـرّب شدی            از دل و جان عاشق زینب شدی
حق به تو یک بهشت احساس داد            دسـتـه گـلـی به نـام عـبّـاس داد
سزد که نـامـوس خـدا خوانمت            مـــادر کـلّ شـهــدا خــوانـمـت
مـعـرفـتت زبـانـزد عـالـم است            مدحت عـالم به ثـنایت کم است
دلـم گـرفـتـه ذکـر امّـن یـجـیب            زیـارت مـدیـنـه‌ام کـن نـصـیب
که گـریم از برای تو در بـقـیع            به یـاد گـریـه‌های تو در بـقـیـع
بقـیع از اشک تو آمد به جـوش            صـدای گـریـۀ تـو آیـد بـگـوش
کرده به داغ چار فـرزند صبر            کـشـیده‌ای چـهـار تـصویر قـبر
اشک مصیبت ز بصر ریخـتی            به یـادشان خون جگـر ریخـتی
چشم تو از بس که فراوان گریست            به گریۀ تو چشم مروان گریست
تـــو نــالــۀ وا ولـــدا مــی‌زدی            اهـل مـدیـنـه را صـدا مـی‌زدی
بدین سـخـن فـکـنـد آهـت طنین            که کس نگـوید به من اُمُّ البـنین
چـار گـلـم به تـیـغ پـرپـر شدند            چار مـه م به خـون شناور شدند
اُمّ بـنـیـن بـاغ گـل یـاس داشـت            دسته گلی سرخ چو عبّاس داشت
ای ثـمـر دل گـل احـسـاس مـن            سـاقـی اهـل بـیـت عـبّـاس مـن
شـنـیده‌ام دسـت تو از تن زدنـد            بـه فـرق تـو عـمـود آهـن زدند
شنیده‌ام تا تـنت از هم گـسـست            پشت حسین ابن علی هم شکست
شـنـیـده‌ام کـه جـای من فـاطمه            بـه دیـدنـت آمــده در عـلـقــمـه
شـنـیـده‌ام سـکـیـنـه بی‌تـاب بود            به خـیـمـه‌هـا مـنـتـظـر آب بود
شنـیده‌ام که دشمنان صف زدند            کـنار جـسم بی‌سـرت کف زدند
شنیده‌ام که شد ز شـمشـیر تـیز            پیکر تو چو برگ گل ریز ریز
گریه کنم روز و شب ای نور عین            بر تو نه بلکه در عزای حسین
تـو در مـدیـنـه مـادری داشـتـی            مـادر خـونـین جـگـری داشـتی
اگر که پـاره پـاره شد پیـکـرت            بــود بـه دامــان بــرادر سـرت
حـسـین فـاطـمـه بـرادر نداشت            کشته شد و مثل تو مادر نداشت
چـار پسر دادی و زین افـتخار            شــد حـرم چـار امــامت مـزار
پــاسـخ آن وفــا و احـسـاس تـو            فـاطـمـه شـد مــادر عـبـاس تـو
تو را فـراق اشجع النّاس کشت            داغ حسین و داغ عـبّاس کشت
گـریـۀ تو به جـز عـبـادت نبود            وفـات تـو غـیـر شـهـادت نـبود
جز غـم و انـدوه و فغـانت نبود            حـیف که آن چار جـوانت نبود
تـا کـه بـگـریـنـد بـرایـت هـمـه            فـاطـمـه یـا فـاطـمـه یا فـاطـمه
چـار پسر داشتـی ای جان پاک            رفـت غریـبانه تنـت زیر خاک
دگـر تـنـت دفـن نـشـد شـبــانـه            تـنـت نـداشـت جـای تــازیــانـه
بـر در بیـت تـو شـرارت نـشـد            بر گل روی تـو جـسـارت نشد
ضربه به بـازوت نزد هیچکس            لگـد بـه پهـلـوت نـزد هـیچکس

: امتیاز
نقد و بررسی

ابیات زیر به دلیل مستند نبودن حذف شد، همانگونه بسیاری از بزگان همچون شیخ صدوق، علامه مجلسی، شیخ عباس قمی، علامه بیرجندی و ... ( کتاب سلیم بن قیس ج ۲ ص ۸۷۰، علل الشرایع ج ۱ ص ۱۸۸،  مناقب آل ابیطالب ج ۳ ص ۳۶۲، مستدرک الوسائل ج ۲ ص ۳۶۰، بحار الأنوار ج ۴۳ ص ۱۹۲، کبریت احمر۳۷۵، منتهی الآمال ۲۲۷ و  ...) نوشته اند حضرت زهراسلام الله علیها وصیت کرد که پس از من با امامه دختر خواهرم ازدواج نما لذا امیرالمؤمنین عليه السّلام طبق وصیت حضرت زهرا ابتدا با امامه ازدواج کرد سپس با اسماء بنت عمیس، پس از آن با لیلی التمیمیه و در آخر سر با فاطمه کلابیه ( اُمُّ البنین) ازدواج نمود، لذا ازدواج امیرالمؤمنینعليه السّلام با اُمُّ البنین حدوداً ۱۵ سال بعد از شهادت حضرت زهراست که در آن زمان امام مجتبی عليه السّلام ۲۴ و سیدالشهداعليه السّلام ۲۳ سال داشته اند، یعنی آنکه ازدواج کرده و در خانه خود بوده اند، لذا اختلاف سن حضرت عباس عليه السّلام با سیدالشهدا عليه السّلام هم حداقل ۲۳ سال است. جهت کسب اطلاعات بیشتر به قسمت روایات تاریخی همین سایت مراجعه کرده و یا در همین جا کلیک کنید.

در بـغــلـت بـود گـل یــاس تـو            یــعــنـی قــنــداقــۀ عـبّــاس تـو
بود چو خـورشید رخش منجلی            خواستی‌اش دهی به دست علی
مـشـام تـو شـنـیـد بـوی حـسـین            چـشم تو افـتـاد به روی حـسین
فـدایی خـون خـدا خـوانـدی‌اش            دور سـر حـسـین گـردانـدی‌اش

هرچند موضوع به قبرستان بقیع رفتن حضرت ام البنین و چهار صورت قبر کشیدن و عزاداری کردن ایشان برای فرزندانش در بعضی از کتب مقاتل ذکر شده است اما این گزارش تاریخی مورد نقد است از جمله اینکه ام البنینی که وصفش آنگونه در تاریخ آمده چرا فقط برای چهار فرزند خودش عزداری می کند و برای سیدالشهدا عزاداری نمی کند و در ادامه این گزارش؛ دل رحمی و مروّت حاکم خونخوار و مستبد مدینه وصف می شود که احتمال دارد این گزارش تحریف عوامل بنی امیه برای تطهیر خود و جنایاتشان باشد؛ لذا بعضی از محققین و علما معتقد هستند بعید است چنین چیزی صحت داشته باشد. جهت کسب اطلاعات بیشتر به قسمت روایات تاریخی همین سایت مراجعه کرده و یا در همین جا کلیک کنید.

کرده به داغ چار فـرزند صبر            کـشـیده‌ای چـهـار تـصویر قـبر

چشم تو از بس که فراوان گریست            به گریۀ تو چشم مروان گریست

زبانحال حضرت ام البنین سلام‌الله‌علیها

شاعر : محمود ژولیده نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : فاعلاتن مفاعلن فعلن قالب شعر : مربع ترکیب

آن کـنـیزم که در سرای علی            همچو زهـرا شدم فـنای عـلی
ریـخـتم عـشـق را بـپای علی            شـد هـمه هـستی‌ام فـدای علی


کــودکـانـی کـه پــرورانـیــدم
هـمه را بر حـسین بـخـشـیـدم
چونکه طفلان من بزرگ شدند            با غـم بـی‌کـفـن بـزرگ شـدند
با هزاران محـن بزرگ شدند            زیر دست حـسن بزرگ شدند
دوره‌هــای دفــاع را دیـــدنــد
راه و رسـم جـهـاد فـهـمـیـدند
داشت مولا از این جهان می‌رفت            روح پاکش به لامکان می‌رفت
نم نمک سوی آسمان می‌رفت            اشک چشمش، چکان چکان می‌رفت
با اشاره گذاشت نـورِ دو عین
دست عباس را بدست حـسین
گـفـت ای نـور دیـده، عـبـاسم            ای تـمــام امـیــد و احـسـاسـم
وی چــراغ حـرم، گـل یـاسـم            در صف رزم، اَشجـع النـاسم
همه جا پـرتـوِ دو عـیـنم باش
کـربـلا هـمـرهِ حـسـیـنـم باش
شبِ هـجـران فـرا رسـید آخر            دلِ شـب بــا بـــرادرانِ دگــر
رفـت شـیـر دلاورم بـه سـفـر            شـد عـلـمـدار و ساقی لـشگـر
در شب غربت و قرارِ حسین
یارِ زینب شد و وقـار حـسین
روز آخــر بــنــا شـد آب آرَد            آب بــر کـــودک ربـــاب آرد
از شـریـعـه کـمی جـواب آرد            یـا که تـا خـیـمه درّ نـاب آرد
چـشم‌تان روز بَـد نـبـیـند وای
غرق خون شد امیر، سر تا پای
وای از هـجـمه‌ها به نخلستان            قـطع شد دست‌ها به نخـلستان
فـرق او شد دوتا به نخـلستان            پاره شد مشکها به نـخـلـستان
شد امـیـدش که نـا امـید عباس
یاس را دید و شد شهید عباس
هـمـه دسـت بـریـده را دیـدنـد            یـارِ قـامـت خـمـیـده را دیـدند
رنگ و روی پریده را دیـدند            گـریـه‌هـای نـدیــده را دیــدنـد
کـمـرش خـم شـد از غـمِ سـقا
هـلهـلـه شـد بـپا در آن غـوغا
چـونکه مـاه مدیـنه‌ام برگشت            زینب بـی‌قـریـنـه‌ام بـرگـشـت
هـمرهِ او سـکـیـنـه‌ام برگـشت            علت سـوز سـیـنه‌ام بـرگـشت
دخـتـرم بـی‌بـرادر آمــده بـود
قـد کمان پیـش مادر آمـده بود
همه مـوهای او پـریـشان بود            دلش آتش ز دست عدوان بود
ناله‌هایش عجیب سـوزان بود            بین روضه صداش لرزان بود
از اسیری چو کرد شِکوه تمام
گفت از مجـلـسِ شـرابِ شـام

: امتیاز

زبانحال حضرت ام البنین سلام‌الله‌علیها

شاعر : مرضیه عاطفی نوع شعر : مرثیه وزن شعر : فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن قالب شعر : غزل

چه عـزادار شدم! در دلـم افـتاده شـرر            خبر آوردی و شد دلهره سوغاتِ سفر

کاش می‌آمـدم و محـض تـسلّایِ رباب            می‌زدم گریه کنان از غمِ شش‌ماهه به سر


می‌زدم بوسه بر آن پایِ پُـر از آبـله تا            چـشمِ کم سویِ رقـیه نـشود تـیـره و تر

خبر آوردی و تا مضطر و گریان گفتی:            پاره شد مشک! فقط دست گرفتم به کمر

علَم افـتاد زمین! آب به خـیـمه نرسید!            آیة الکـرسیِ من کاش که می‌کـرد اثـر

شدم از روی عـلی تا به ابـد شـرمـنده            پس نـگـوئـید به من اُمّ بـنـین، اُمّ قـمـر

نان خورِ سفـرۀ حـیدر شدم و با سختی            ساخـتـم از پـسـرانـم هـمۀ عـمـر سپـر

تا فـدایِ پـسر حـضرت زهـرا بـشـوند            تا که در واقعه زینب نشود خون به جگر

نگرانِ پـسرانم نـشدم!! وای بـشـیر            نگرانم! بگو از حالِ حسینم چه خبر؟!

: امتیاز

مدح و مرثیۀ حضرت ام البنین سلام‌الله‌علیها

شاعر : سیدمحمد میرهاشمی نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : فاعلاتن مفاعلن فعلن قالب شعر : غزل

زوج آدم، حـواى طـایـفـه‌ای            رکن خلقـت بـقاى طایـفـه‌ای

روز طـوفان متانت محضى            یک‌تـنـه نـاخـداى طـایـفـه‌ای


در عفاف و حیا و حجب و وفا            در ادب مـقـتـداى طـایـفـه‌ای

نه فـقـط تـکـیـه‌گـاه فرزندان            نــقــطـه اتــکـاى طـایـفـه‌ای

لشگر غصه چون هجوم آرد            جـان‌پـنـاهى بـراى طایفه‌ایی

عَـلَـم مـعـرفت به دوش شما            نخل صاحب لواى طایـفه‌ای

فـاطـمـه‌هـا شـهـیـده عشق و            تـو شـهـیـده بـپـاى طایـفـه‌ای

جـان تو بـسـته بر بنی‌هـاشم            سایه‌گـستر، هماى طایـفـه‌ای

گریه کردى فقط براى حسین            گرچه صاحب عزاى طایفه‌ای

شد ز خـون بـنـیـن تو اثـبات            مــادر مـردهــاى طـایـفـه‌ای

بـودى اُمُّ البـنین ولى اکـنـون            بی‌بنـین در رثـاى طایـفـه‌ای

مانده دست تو کهـنه پیراهن            وارث سـر جـداى طایـفـه‌ای

وارث مــادر مــدیــنــه‌ای و            مــادر کــربــلاى طـایـفـه‌ای

پــسـران تـو وقــف ثـــارالله            واقـف نــیــنـواى طـایـفـه‌ای

در بـقـیـع زائـرى نـداری تو            هاجـرى در مناى طایـفـه‌ای

مـــادر آب، مـــادر عـبــاس            مـنـم آن آشــنــاى طـایـفـه‌ای

نَـسَـبَـم می‌رسـد به هـیـأت‌ها            به همان روضه‌های طایفه‌ایی

منـتـقـم کـاشکی که برگردى            شاکى خـون‌بهـاى طایـفـه‌ای

تـویـی ذُخـر الائـمـّة النّجـباء            مـنـتـهـاى دعـاى طـایـفـه‌ای

: امتیاز

مدح و مرثیۀ حضرت ام البنین سلام‌الله‌علیها

شاعر : داریوش جعفری نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن قالب شعر : غزل

ای هـمه عـالـم فـدای نـام تو اُمُّ البـنـین            جـمـله صیـادان اسـیـر دام تو اُمُّ البنین

هر چه دریا بود شد شرمنده از احسان تو            قطره آبی خوش ندیده کام تو اُمُّ البنین


دامنت اسلام پرور دست تو مردآفرین            ماتم از مردی و این اسلام تو اُمُّ البنین

صبر در لب تشنگی آموختی عباس را            خـلق عـالم تـشـنه‌کامِ جـام تو اُمُّ البنین

گر تویی نا مادری الگوی هر چه مادری            رحمت حق بر تو و بر مام تو اُمُّ البنین

همدمِ کـنعـانیان و هـم‌نـفـس با حیدری            یـوسف زهـرا بود هـمگام تو اُمُّ البنین

خویش تو آل نـبی و خاندانت حـیدری            خویش و قـومم خادم اقوام تو اُمُّ البنین

روز گریان یتـیمان شام گـریان حبیب            خونفشان شد دل ز روز و شام تو اُمُّ البنین

: امتیاز

مدح و مرثیۀ حضرت ام البنین سلام‌الله‌علیها

شاعر : وحید قاسمی نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن قالب شعر : مثنوی

خوب بود این دم آخـر پـسرانت بودند!            شرزه شیـران جـگـردار جوانت بودند

این زمین گیر شدن، علت خونین بالی‌ست            سر بالـین تو جـایِ پـسرانت خـالی‌ست


گفتن از بی‌کسی‌ات حال بکاء می‌خواهد            مادر داغِ جوان دیده، عـصا می‌خواهد

چه بگویم!؟ که از این بغض، صدا می‌گیرد            چه کسی گوشۀ تابوت تو را می‌گیرد؟

گفتنش نیز به جان، غصه و غم می‌ریزد            مادر از مرگ پسر، زود به هم می‌ریزد

مادر! این لحـظۀ آخر کمی از ماه بگو            از قـد و قـامت آن دلـبـر دلـخـواه بگـو

روضه مشک بخوان پشت سرت گریه کنیم            یک دلِ سیـر برای قـمـرت گریه کـنیم

روضۀ مشک بخوان، روضۀ گودال نخوان            هرچه خواندی فقط از معجر و خلخال نخوان!

خوب شد کـربـبـلا را تو ندیـدی مـادر            خـنـدۀ حـرمـلـه‌هـا را تو نـدیـدی مـادر

خوب شد شـام بـلا را تو نـدیـدی مادر            داخـل طشت طـلا را تو نـدیـدی مـادر

کوهی از غـم به سرِ شـانۀ زینب دیدند            دخـتــرت را مـلاءعـام مـعـذّب دیـدنـد

 

: امتیاز
نقد و بررسی

هرچند موضوع به قبرستان بقیع رفتن حضرت ام البنین و چهار صورت قبر کشیدن و عزاداری کردن ایشان برای فرزندانش در بعضی از کتب مقاتل ذکر شده است اما این گزارش تاریخی مورد نقد است از جمله اینکه ام البنینی که وصفش آنگونه در تاریخ آمده چرا فقط برای چهار فرزند خودش ... و عزداری می کند و برای سیدالشهدا عزاداری نمی کند و در ادامه این گزارش؛ دل رحمی و مروّت حاکم خونخوار و مستبد مدینه وصف می شود که احتمال دارد این گزارش تحریف عوامل بنی امیه برای تطهیر خود و جنایاتشان باشد؛ لذا بعضی از موخین و علما معتقد هستند بعید است چنین چیزی صحت داشته باشد. جهت کسب اطلاعات بیشتر به قسمت روایات تاریخی همین سایت مراجعه کرده و یا در همین جا کلیک کنید.

مادر! آن گونه بخوان که جگر عالم سوخت            پایِ این روضه شنیدم دلِ مروان هم سوخت

مدح و مرثیۀ حضرت ام البنین سلام‌الله‌علیها

شاعر : قاسم صرافان نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلین قالب شعر : غزل

ببین باید چه دریایی از ایمان و یقین باشی            که همراه امیری، چون امیرالمومنین باشی

ببین باید چقدر احساس باشد در دل شیرت            که در بین زنان، تنها تو عباس آفرین باشی


شجاعت را، شرافت را، بلاغت را، ولایت را            خدا، یک جا به تو بخشید، تا اُمّ البنین باشی

همه عالم، پسر دارند، تو قرص قمر داری            مگر بی‌نور می‌شد، مادر زیباترین باشی؟

مگر بی‌نور می‌شد، در دل خورشید بنشینی؟            تمام عمر با عباس و زینب همنشین باشی

گرفتی دستِ ماهی را که از ما دست می‌گیرد            رسیدی، باغـبـانِ غـیرتٌ للعالـمین باشی

رسیدند و فقط پرسیدی از زینب: حسینم کو؟            تویی اُمّ الادب؛ آری! تو باید اینچنین باشی

پسرهای تو را کشتند، اما اِرباً اِرباً، نه!            نبودی شاهد تکرار اکبر، بر زمین باشی

هوای پر کشیدن سوی حق داری و حق داری            پس از کرببلا سخت است که اُمُّ البنین باشی

: امتیاز

مدح و مرثیۀ حضرت ام البنین سلام‌الله‌علیها و مدح حضرت عباس

شاعر : حسن اسحاقی نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : مستفعلن مستفعلن مستفعلن فع قالب شعر : مربع ترکیب

با اینکه بعد از مصطفی بابای دنیاست            با اینکه شـاهـدهـاش می‌دانـند مولاست

از صبح پای نخل و شب با چاه تنهاست            بیتاب عاشوراست یعنی فکـر فرداست


وقتی حـسین انـدیـشۀ یـعـسوب دین شد

قـرعـه به نـام حـضرت امُّ الـبـنـیـن شد

حق پهلوانی در خور پیکار می‌خواست            جنگ آوری که حیدر کرار می‌خواست

دلدار دلـبـرها سـپاهش یار می‌خـواست            یعنی امیر عشق پرچـمـدار می‌خواست

زهرا دعا کرد و عـلی حاجـت روا شد

در قـصه پـای حـضـرت عـباس وا شد

اول به قلب کـودکـش تـفـسـیر آمـوخت            در سجده‌هایش نـالـۀ شبـگـیـر آمـوخت

کم کم به چـشم نـافـذش تـاثـیـر آموخت            آخر به دستش کار با شـمـشیر آموخت

این دست‌ها بـا دسـت عـالـم فـرق دارد

عــشـق حـسـیـن آدم بـه آدم فـرق دارد

از کـودکـی مـولا صـدا مـی‌کـرد او را            هر لحـظه و هـرجا صدا می‌کرد او را

خم مـی‌شـد و آقـا صـدا مـی‌کـرد او را            در خـلـوتـش لـیـلا صـدا می‌کرد او را

مجنون که باشی غیر از این کاری نداری

جز شوق لیـلا منطقی داری؟...نداری!

محراب دلخـون بود، شاه لا فـتی رفت            شهر کرامت زیرو رو شد، مجتبی رفت

شمـشیر شک در سیـنه‌ها تا انـتها رفت            پس دست حـق سمت امـام کـربلا رفت

خورشید رفت و غـم به قـلب ماه افـتاد

عــبـاس هــمــراه امــامـش راه افــتــاد

آواره و مجـنون صحـرای حسین است            تشنه‌ست با این حال سقای حسین است

عمریست می‌داند که دل جای حسین است            راه ظـهـور از رد پـاهای حسـین است

قربان چـشـمانی که در توفـان بصیرند

این چـشـم‌ها، این دستها خـیـر کـثـیرند

قامت بـلـنـد کـاروان صـاحـب لـوا شـد            در راه پـیـش کـودکان صـد بـار تـا شد

همـبازی و هـمـراه دخـتـربـچـه‌هـا شـد            در اوج بازی بر زمـین افـتاد و پـا شد

لبـخـنـد کـودک هـا به افـتـادن مـی‌ارزد

این منطق عشق است: جان دادن می‌ارزد

نقطه سر خط، شب شده؛ شش ماهه خواب است            تاریک شد خـیـمه؛ زمان انتخاب است

چشمان مؤمن سمت چشم ماهتاب است            او دست بر سینه ست، او پا در رکاب است

عبـاس مــانـد و اقـتــدا کـردنـد یــاران

از پیـش، جـانهـا را فـدا کـردنـد یـاران

فردا شد و شد آنچه شد؛ خورشید تنهاست            تنها که نه؛ با ماه خود غرق تماشاست

غرق تـماشای عـلی‌ها بین صحـراست            آنجا که باید دل به دریا زد همینجاست

پس آبـرویش را به روی دوش انداخت

او که یمین می‌باخت اما دین نمی‌باخت

: امتیاز

مدح و مرثیۀ حضرت ام البنین سلام‌الله‌علیها

شاعر : عبدالحسین میرزایی نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن قالب شعر : مسمط

بــنــویــسـیـد بـه دیــوان ابـاعـبـدالـلـه            بـنـویــســیـد بـه ایـــوان ابـاعــبـدالـلـه
سـردر روضـۀ رضـوان ابـاعـبـدالـلـه            کـه بـود سـروری از آنِ ابـاعـبـدالـلـه


و ابـاالـفـضـل بـود جـان ابـاعـبـدالـلـه
من کـیم هـمـسر مـحـبـوبه شـاه عـربم            مادر فضل و فداکاری و عشق و ادبم
فـاطـمـه نـام ولـی اُمِّ بـنـیـن شـد لـقـبـم            همه هـستـیم من و ابناء من و اُمُّ و اَبم
ز کـنـیــزان و غــلامـان ابـاعـبـدالـلـه
مریم ار بود دل و جان به فدایم می‌کرد            هاجر و آسیه خدمت به سرایم می‌کرد
پسر فـاطـمه مـادر که صدایم می‌کـرد            مادرش فاطمه از شوق دعایم می‌کرد
خـجـلـم زین هـمـه احـسـان ابـاعـبدالله
قـطره دریا نشود وصل به دریا نشود            در این خـانه ادب گر نکـنی وا نـشود
مثل زهرا که پـیـداست که پـیـدا نشود            هر زنی خـادمه حضرت زهـرا نشود
تـا شـود مـام شـهــیــدان ابـاعـبـدالـلـه
در حـریـم شـه ابـرار که راهـم دادنـد            بندگی کردم و این عزت و جاهم دادند
بعـد از آنکه شرف خدمت شاهم دادند            شـرف مـادری حـضـرت مـاهم دادنـد
پـیـش خـورشـیـد درخـشـان اباعـبدالله
پسری شیر صفـت بـهـر عـلـی آوردم            از همان کودکیش نذر حسیـنـش کردم
گـفـتـمش ای که تـمـاشات دوای دردم            به فدای تو و آن دست رشـیدت گردم
نـکـشـی دسـت ز دامـان ابـاعـبـدالـلـه
اشک می‌ریزم و چشمان ترم می‌سوزد            همچنان شمع زپا تا به سرم می‌سوزد
هر زمان آب بنـوشم جگـرم می‌سوزد            هم دلم از غـم سـقـای حرم مـی‌سـوزد
هـم به یـاد لب عـطـشـان ابـاعـبـدالـله
گریه‌ام بر غم بی‌دستی آب آور نیست            گریه‌ام بهر غریبی است کَسَش یاور نیست
خواهرش هست ولی هیچ کسی مادر نیست            غم بی‌مادری از بی‌کـفنی کمتر نیست
دل مـن هـسـت پـریـشـان ابـاعـبـدالـله
گرچه سخت است غم داغ پسر بر مادر            داغ عباس جـوان زد شـررم پا تا سر
سوزم و سازم و می‌گویم صد بار دگر            چار فرزند من و خلق دو عالم یکـسر
جـانـشـان بـاد بـه قـربـان ابـاعـبـدالـله

: امتیاز